کد مطلب:313568 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

حضرت ابوالفضل دست ندارد
حجةالاسلام والمسلمین آقای سید محمدعلی جزایری آل غفور، امام جماعت مسجد امام حسن عسكری علیه السلام معروف به مسجد امام علیه السلام واقع در قم، از علمای متقی و مدرسین حوزه ی علمیه ی قم می باشند كه لطف كرده و كرامت زیر را در اختیار ما قرار داده اند:

در سال هایی كه نجف اشرف مشرف بودم، معمولا در ایام زیارتی مخصوص امام حسین علیه السلام - مثل ماه رجب و نیمه ی شعبان و اربعین و عرفه و عاشورا - همراه طلبه ها از نجف پیاده به كربلا مشرف می شدیم. فاصله ی نجف تا كربلا حدود 16 فرسخ می شود. برای زیارت عرفه در 9 ذیحجه ی 1384 ه ق بنا بود با چند نفر از فامیل و دوستان، پیاده به كربلا مشرف شویم، ولی چند روز قبل از آن مریض شدم و نتوانستم بروم. رفقا هم از پیاده رفتن منصرف شدند و با ماشین رفتند. عصر روز عرفه بود و من تب شدیدی داشتم. گویا بین خواب و بیداری، كسی گفت: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به عیادت شما می آید. خیلی خوشحال شدم و خودم را آماده نمودم، ولی گفت كه حضرت امیر نیابتا حضرت عباس علیه السلام را فرستادند.

طولی نكشید كه دیدم یك نفر اسب سوار نورانی، دارای صورتی بسیار زیبا و خوش منظر، كه صباحت وجه و نورانیت او اصلا قابل توصیف نیست و واقعا قمر و ماه بنی هاشم بود، در كنارم ایستاده است. از سر لطف و مرحمت به من نگاه نموده و جویای حال من شدند. توقع داشتم دستم را بگیرد و مرا كه نمی توانم از جا بلند شوم بلند نماید، ولی خبری نشد. تنها قدری نگاه نمودند و رفتند. از عالم خواب و بیداری بیرون آمده دیدم كه در اطاق خوابیده ام و كسی در كنارم نیست. اول فكر كردم شاید خوب نشوم، چون دستم را نگرفت. بعد متوجه شدم كه در عالم واقع نیز بر طبق ظاهر عمل می كنند و حضرت ابوالفضل علیه السلام دست ندارد. لذا شروع به گریستن كردم. مادر بچه ها پرسید چرا گریه می كنی؟!



[ صفحه 389]



گفتم: خوابی دیده ام و ظاهرا خوب می شوم. اگر تا فردا خوب شدم و تب قطع شد نقل می كنم. هر چه اصرار كرد، نگفتم. بعد بحمدالله همان وقت عرق صحت عارض شد و كاملا تب برطرف گشت و من سر حال شدم و از جا برخاستم و خودم راه افتادم؛ با اینكه قبلا دستم را از شدت ضعف به دیوار می گرفتم و راه می رفتم. بعدا معلوم شد در همان وقت یكی از رفقا كه با ماشین به كربلا رفته بود، و نخست بنا بود با هم پیاده به كربلا برویم، در حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام شفای مرا از ایشان خواسته بوده است.